سده چهارم


1050- 950 پیش از هجرت = 300- 400 ایرانی (428-328 پیش از میلاد) سده اردشیر

خشایار دوم پسر اردشیر و همسرش داماسپیا بود که قانونا باید جانشین پدر شود. اردشیر در سال 1046 پاه در گذشت و در نقش رستم بخاک سپرده شد. جانشینی پسرش خشایار بیش از 45 روز دوام نیافت و بدست برادرش سوگدیانا کشته شد اما فرمانروایی سوگدیانا هم پس از ششماه با کشته شدنش بدست برادرش وهاوکا پایان یافت. اینها نشاندهنده نوعی هرج و مرج در پایتخت امپراتوری بزرگ هخامنشی است.

وهاوکا Vahavaka که فرزند اردشیر و پروشات بود نام داریوش را بر خود گذاشت و در تاریخ داریوش دوم شناخته میشود. او در سال 1045 پاه به پادشاهی رسید. به سراشیبی افتادن امپراتوری هخامنشی آغاز شده بود. مصر شورش کرد و مستقل شد. در زمان او با کمک های مالی به اسپارت که با آتن میجنگید توازن قوا در یونان حفظ میشد اما شمشیرهای ارتش بیکار ایران بتدریج زنگ میزد.

داریوش دوم در سال 1026 درگذشت و در نقش رستم بخاک سپرده شد و فرزندش اردشیر دوم بر تخت نشست.  مادرش پروشات یا پریزاد مایل بود فرزند دیگرش کوروش پادشاه شود. اردشیر در معبد آناهیتا در پاسارگاد مورد ترور قرار گرفت اما آسیبی به او نرسید. کوروش در پشت ترور قرار داشت. با پادرمیانی مادر کوروش به لیدیا در ترکیه امروز رفت تا در آنجا فرمانروایی کند اما او با استخدام سربازان یونانی بسوی ایران تاخت و نامی ننگ آمیز از خود بر جای گذاشت. سپاهیان کوروش و اردشیر در نزدیکی های دجله برخورد کردند. کوروش کشته شد و اردشیر هم زخمی شد. سپاهیان یونانی بی هیچ دردسری به سرزمین خود بازگشتند. بی تردید این هرج و مرج و بی کنترلی کشور از چشم یونانیان دور نمانده است.

استاتیرا همسر اردشیر پیروزی او را جشن گرفت اما پروشات که در سوگ پسرش کوروش بود با خوراندن زهر استاتیرا را کشت. 

پادشاه اسپارت که بوسیله سربازان یونانی از وضع بی سرو سامان امپراتوری هخامنشی باخبر شده بود به ایران حمله کرد. اردشیر بجای روبرو شدن با او با فرستادن سی هزار سکه طلا به آتن آتنی ها را وارد جنگ با اسپارت کرد و پادشاه اسپارت مجبور به برگشت از ایران شد. جنگهای یونانی ها بی نتیجه بود و هیچ طرفی پیروز نبود تا اینکه اردشیر آنها را وادار به صلح کرد. عهد نامه صلح که با این جمله آغاز میشود " شاهنشاه اردشیر اینطور صلاح میداند" نشانگر فعال شدن دوباره مدیریت سیاست خارجی است. در این زمان مصر هنوز مستقل بود اما قبرس جزو ایران بود و نیروی دریایی ایران هم دوباره قدرت یافته بود.

اردشیر چهار پسر داشت بنامهای داریوش- آریاسپ- اردشیر و آرشام. عمر طولانی او حوصله داریوش را برای به پادشاهی رسیدن سر برد و نقشه کشتن پدر را کشید اما این نقشه لو رفت و داریوش کشته شد و آریاسپ جانشین پدر شد اما شک و تردید اردشیر به پسرانش به خودکشی آریاسپ که از این تردید رنج میبرد انجامید. آرشام هم با نقشه برادرش کشته شد  و سرانجام چهارمین پسر یعنی اردشیر به جانشینی پدر رسید.

اردشیر دوم در 87 سالگی و در سال 980 پاه درگذشت و او را در پاسارگاد بخاک سپردند. در دوران او اعتقاد به ایزدان میترا و آناهیتا بار دیگر رونق گرفت و او دیگر تنها از اهورامزدا خدای بزرگ یاد نمیکند بلکه سپاسمند یاری میترا و آناهیتا هم هست که برخلاف آیین یکتاپرستی زرتشت است.

 

نیایشگاه آناهیتا در کنگاور

 

اردشیر پسر اردشیر در سال 980 پاه پادشاه ایران شد. او برای رهایی از هر نقشه تروری همه خویشاوندانش را کشت از برادران و خواهران تا عموزادگان. او اگرچه پادشاهی با اراده بود اما بیرحم و درنده خو بود.

اینهمه دسیسه چینی برای حفظ قدرت یا به قدرت رسیدن نشانگر فاسد شدن دربار هخامنشی است. مدیریتی که کوروش و داریوش در کارها داشتند دیگر بکار نمیرفت و این چون موریانه نابودی امپراتوری  ایران را شکل میداد.

 

تندیس آتوسا همسر داریوش   جام زرین   بازوبند زرین

 

هنر هخامنشیان