سده سوم


کوروش بزرگ در سال 1151 پاه درگذشت و پسر بزرگش کامبیز جانشین او شد. پسران کوروش سرانجام خوبی نداشتند. گویا کامبوزیا یا کامبیز برادر خویش بردیا را پنهانی میکشد تا هنگام حمله به مصر نگرانی نداشته باشد اما پس از رفتن او به مصر یک روحانی بنام گوماتا خودش را بردیا جا میزند و به تخت می نشیند. کامبیز شخصیتی عصبی و با اعتماد به نفس پایین داشته است. او مصر را میگیرد اما هیچ نشانی از گذشت و مهربانی کوروش در او دیده نمی شود. بخشی از سپاهیان او در حال لشگرکشی به لیبی در توفان شن نابود میشوند و خود او در مصر زخمی بر میدارد و می میرد.

در ایران بزرگان هخامنشی پی میبرند که بردیای راستین کشته شده و با گرفتن خبر کشته شدن کامبیز نوعی هرج و مرج در میگیرد اما در پایان داریوش را که او نیز از شاهزادگان هخامنشی است در سال 1144 پاه به پادشاهی بر میگزینند.

داریوش رفتار کوروش را در پیروزی بر کشورهای دیگر در پیش میگیرد و آنچه را که کوروش برجا گذاشته بود را پهناورتر میکند و نخستین امپراتوری جهان را گسترش میدهد که از چین تا یونان و از کریمه تا مصر و لیبی و از سومالی و اتیوپی تا عمان و هند گسترش داشته است.

 

قلمرو داریوش

 

در کتیبه نقش رستم داریوش از سرزمین هایی نام میبرد که شامل حمیر (یمن)- حبشه (اتیوپی) و سومالی هم میشود. نقشه بالا گستره دولت هخامنشی را نشان میدهد. از شبه جزیره عربستان هرجا را که بدرد میخورده گرفته بوده اند. صحرا مرکزی عربستان هیچ اهمیتی برای هخامنشیان نداشته اما یمن و شمال عربستان که آباد بوده را در کنترل داشته اند. به نظر میرسد داریوش اهمیت تنگه میان سومالی و یمن را درک کرده بوده است و با کشیدن کانال از دریای مدیترانه به دریای سرخ میخواسته راه دریایی کوتاهی میان ایران و یونان ایجاد کند تا نفوذ و قدرت دولت هخامنشی همه جا گسترش یابد.

سیستم اداری هخامنشی در زمان داریوش بزرگ نشان میدهد که مدیران کشور بسیار پیشتر از زمان خود حرکت میکرده اند. ما اکنون پس از سده ها به پست سریع مانند DHL و دیگران رسیده ایم اما چنین اندیشه ای در آنزمان نگرش پیشرفته ای را نشان میدهد. پست هخامنشی چنین بود که سواری با تاخت خود را از ایستگاه یکم به ایستگاه دوم می رساند و در آنجا سوار و اسب خسته می ماندند و سوار دوم با اسب تازه نفس  به تاخت خود را به ایستگاه سوم میرساند و به همین ترتیب تا ایستگاه پایانی. با این روش راهی دو ماهه به مسافت 2700 کیلومتر در هفت روز پیموده میشد که سرعت بسیار خوبی بوده است.

شبکه راهها هم بسیار مورد توجه بوده است. نخستین شاهراه جهانی به دستور داریوش بزرگ ساخته شد. این راه پارسه نزدیک تخت جمشید را به پاسارگاد و شوش تا سارد در ترکیه امروز وصل میکرد.

حتی در زمان ما اداره اینهمه کشور با فرهنگهای گوناگون چالش بزرگی برای مدیران قرن 21 است. پایه پذیرش فرمانروایی پارسیان از سوی ملت های دیگر را کوروش با سیاست مدارا گذاشته بود و داریوش آنرا ادامه داد.

داریوش با سفر به همه کشورهای زیر فرمان هخامنشیان از معماری همه جا الهام گرفت و تصمیم گرفت ساختمان بزرگی را بسازد که جلوه های معماری همه کشورهای زیر فرمانش را داشته باشد و ساخت تخت جمشید آغاز شد. در ساختمان تخت جمشید هم نفوذ معماری آشوری پیداست هم بابلی و هم مصری. اگرچه این معماری کاملا ایرانی شده است.

تخت جمشید را کاخ میدانند اما شاید جایی بوده برای همایش های بزرگ مانند برگزاری نوروز به این دلیل که کسی نزدیک کاخ آرامگاه نمی سازد در حالیکه در بخش شمالی تخت جمشید دو آرامگاه از دو شاه هخامنشی هست. تخت جمشید با پرداخت مزد و همراه با نوعی بیمه تامین اجتماعی ساخته شده است.

سیستم مالیات گرفتن هم بصورت منظم و پیشرفته ای وجود داشته است. همچنین یک سازمان بزرگ مانند سازمانهای اطلاعاتی امروز وجود داشته که ماموران آنرا چشم و گوش شاه مینامیده اند و از جاهای دور و نزدیک امپراتوری به شاهنشاه گزارش میداده اند تا هیچ فرمانداری با مردم بدرفتاری نکند. در زمان داریوش برای نخستین بار پول در ایران بصورت سکه های زرین در بازرگانی بکار رفت و یهودیان اجازه یافتند بکار صرافی و وام دهی با بهره بپردازند. همچنین سیستم اندازه گیری در سراسر کشور  استاندارد شد.

با نگاهی به مدیریت پادشاهان هخامنشی که ساخت راه- پست سریع- تامین اجتماعی- آزادی های دینی و اجتماعی - سیستم مالیاتی - سیستم اطلاعاتی و موارد دیگری نشانگر دولتی بسیار منظم بوده که در تخت جمشید استقرار داشته است. شاید بخشی از تخت جمشید اقامتگاه شاه هم بوده باشد اما آنرا بیشتر باید ستاد دولت هخامنشی دانست تا فقط محل زندگی پادشاه. این بزرگترین ساختمان سنگی جهان دارای نمادهایی از همه ملت های زیر فرمان است. از تصاویر پیداست که هرسال هنگام نوروز فرمانداران و شاهان کشورهای گوناگون به تخت جمشید می آمده اند و هدیه های خود را برای شاه می آورده اند و هدیه هم میگرفته اند و روزها نشستهای مشورتی و مدیریتی و تصمیم گیریها انجام میشده و شبها جشن و سرور همینطور که امروز هم در  همایش ها برگزار میشود.

 

نمایی از تخت جمشید   هدیه آوردن نمایندگان کشورهای دیگر   تصویر زیبایی از سنگ نگاره ها در تخت جمشید

 

در این همایش ها یا نشست های سالانه شاه و دیگر مدیران کشور ملاقات و گفتگوی حضوری داشته اند. فرمانداران یا شاهان در این نشست ها گزارش عملکرد سالانه خود را ارائه میکرده اند. 

 

تصویری از بازسازی تخت جمشید   یکی از سرستونها   سربازان مادی و پارسی در تخت جمشید

 

در چنین امپراتوری بزرگی هنر - صنعت و بازرگانی هم نمیتوانسته رشد نکند. میدانیم که نیروی دریایی ایران ماموریت داشته افریقا را دور بزند و شاید چنین کرده باشد. تصمیم داریوش برای کندن کانال میان دریای مدیترانه و دریای سرخ برای کوتاه کردن مسیر بوده است که امروزه کانال سوئز جای کانال داریوش را گرفته است. در زیر نمونه هایی از هنر زمان هخامنشیان را میبینیم.

 

تندیسی از یک سگ   ظرف ماهی شکل زرین   بز زرین که احتمالا جنبه دکور داشته است

 

صنعت زرگری و تندیس سازی در زمان هخامنشیان آثاری برجای گذاشته که در زمان ما هم خیلی بهترش را نمیتوان ساخت.

 

سینی سنگی   سکه زرین دریک   سنگ نبشته های بیستون کرمانشاه

 

بی گمان هنرمندان- مهندسان و دانشمندان از سرتاسر امپراتوری برای تولید کارهای بزرگ تشویق می شده اند و شاهان هخامنشی با نگرش مدیریتی که داشتند پول خوبی برای کارهای هنری میپرداخته اند.

 

جام هخامنشی   تصویر رایانه ای سردر ورودی به تالار آپادانا   جام زرین

 

 

از کارهای دیگری که داریوش انجام داد تقسیم سرزمین ایران به سی استان بود و هر استان یک شاه یا استاندار داشت. فرمانده ارتش در هر استان را دولت مرکزی تعیین میکرد تا استاندار به فکر شورش نیافتد.

سپاهی در مرکز تشکیل شده بود بنام سپاه جاویدان که ده هزار نفر بود. این سپاه همیشه ده هزار نفر میماند و اگر کسی از آن خارج می شد یا کشته میشد بیدرنگ سرباز دیگری جای او را میگرفت.

داریوش جنگهای بسیاری کرد. او که 1144 سال پیش از هجرت به پادشاهی رسیده بود 36 سال شاهنشاه ایران بود. در آغاز با شورشهایی که در نتیجه بی تدبیری های کامبیز پسر کوروش بوجود آمده بود روبرو شد و سالها کوشش او صرف یکپارچگی دوباره ایران شد. سپس به مصر لشگر کشید و آنجا را نیز گرفت. سه سالی که در مصر ماند ایده ها و الگوهای زیادی را در ذهن او ایجاد کرد. سنگ نبشته ها برای این بوده که آثار او برای همیشه بجا بمانند و در اینکار هم ابتکار جالبی داشته زیرا آثار بجا مانده از او در کوهها هنوز بخوبی باقی است.

هخامنشیان از مردمی که با فرهنگهای گوناگون در کشورشان میزیستند چیزها می آموخته اند. مثلا میدانیم که مصری ها سرخود را میتراشیده اند و از موی مصنوعی برای آراستن خود استفاده میکرده اند. بعید نیست ریش های بلند داریوش و دیگر شاهان هم مصنوعی بوده باشد.

داریوش در جنگهای گوناگون شخصا شرکت کرد. یک جنگ داریوش با یونان بود که در آن کامیابی نیافت و آنچنان که یونانیان نوشته اند در محل ماراتون ارتش ایران را شکست دادند و سربازی که خبر این پیروزی را به آتن برد پنجاه کیلومتر دوید و دو ماراتن در ورزش امروز نمادی برای یادمان آن پیروزی است. پیداست که شکست دادن ارتش ایران آنقدر افتخار داشته که آنرا سمبل ورزش قرار داده اند. داریوش در کتیبه هایش اشاره ای به این شکست نکرده است.

 

آرامگاه داریوش در نقش رستم با این وصیت بالای آن: خداوند این کشور را از خشکسالی و دروغ در امان نگه دارد.   نقش کاشیکاری سربازان جاویدان که از شوش بدست آمده و در موزه لوور نگهداری میشود   تصویر داریوش در بیستون کرمانشاه

 

داریوش ثبات بی نظیری در امپراتوری ایران بوجود آورد. پس از مرگ او پسرش خشایارشا جانشین او شد. در کتیبه بیستون که یکی از ارزشمند ترین آثار جهانی تاریخی بجا مانده است داریوش نخست چگونگی به پادشاهی رسیدنش را میگوید و سپس شکست شورشیان در گوشه و کنار امپراتوری بزرگ. آنگاه از برقراری آرامش میگوید و ستایش از راستی و پرهیز از دروغ و اندرز به پادشاهان آینده و خوانندگان این متن. با نگاهی به کارها و اندیشه های داریوش میتوان گفت پسوند بزرگ در پی نام داریوش واقعا در خور او هست.

 

کتیبه داریوش در بیستون کرمانشاه

کتیبه داریوش در بیستون کرمانشاه 

 

 

خشایارشاه که در سال 1107 پاه به فرمانروایی رسیده بود دنباله کارهای داریوش را گرفت. پس از به تخت نشستن نخست شورش مصر را فرو نشاند و سپس به بابل که در آنجاهم شورش پاگرفته بود پرداخت. در هردو کار خشونت بسیار بکار برد. سپس به پیشنهاد دامادش مردونیا سپاهی را برای جبران شکست ماراتن به یونان کشید. برای گذشتن از تنگه داردانل که استانبول امروز قرار دارد با قایق پلی ساختند و سپاه ایران از آن گذشت و راهی یونان شد. یونانیان شکست سختی خوردند اگرچه در تنگه ترموپیل گروهی ایستادگی کردند و تا آخرین تن کشته شدند و حماسه ای بیاد ماندنی در تاریخ را بوجود آوردند.

آتن تسلیم شد. به تلافی به آتش کشیده شدن سارد بدست یونانی ها شاه دستور داد ارگ آتن را به آتش بکشند. آیا اگر کوروش شاه بود چنین دستوری میداد؟

آتن کاملا در تصرف ایران بود و به جنگی دیگر نیاز نبود اما سردار یونانی تمیستوکلس نیرنگی بکار برد که نشان میداد سربازان یونانی در حال فرار از دریا هستند و با این نیرنگ نیروی دریایی ایران در تنگه سالامیس که جای مانور برای کشتی های بزرگ ایران نداشت به جنگی وارد شد که به شکست آن انجامید. خبرهای ناگوار از ایران پادشاه را مجبور به برگشت به ایران نمود و مردونیا برای شکست قطعی یونان ماند اما در جنگ دیگری کشته شد و سپاه ایران از هم پاشید.

اگر کارها با خرد پیش میرفت به هیچ یک از این جنگها نیاز نبود تا ابهت ارتش ایران از میان برود. جنگیدن در سرزمین کوهستانی یونان با سپاهیانی که بیشتر تیرانداز بودند تا شمشیرزن کار نابخردانه ای بوده است. همچنین اگرچه بانو آرتیمز فرمانده نیروی دریایی ایران شرکت در نبرد دریایی را نادرست دانست اما شاه  سخنش را نپذیرفت.

خشایار شا که نامش به معنی شاه پهلوان است فرزند داریوش و آتوسا دختر کوروش بود. او یک مرد جنگی بود اما در شهریاری تنها رزم آور بودن کافی نیست و خرد و رزم آوری آنچنان که کوروش و داریوش داشتند هر دو نیاز است.

خشایارشا در سال 1087 پاه در دسیسه ای که در دربار چیده شده بود در خوابگاهش کشته شد و در کنار آرامگاه داریوش بخاک سپرده شد. پسرش داریوش هم چند روز پس از آن کشته شد و پادشاهی با فراز و نشیب هایی به پسر دیگرش اردشیر رسید.

 

سنگ نبشته های خشایارشا و داریوش در گنج نامه همدان   سنگ نبشته خشایار شاه در شهر وان ترکیه   آرامگاه خشایارشاه در نقش رستم

 

در کتیبه وان خشایارشا میگوید که پدرش داریوش دستور کندن آنرا داده اما زندگی به او فرصت نوشتن بر آنرا نداده و خشایارشا به سه زبان این سنگ نبشته را از خود بیادگار میگذارد. شاهان هخامنشی از زبان پارسی در نوشتن بهره گرفته اند که بیگمان زبان مردم دیگر نقاط ایران هم بوده است. در دوران خشایارشا ساخت و ساز در تخت جمشید ادامه یافت و بر عظمت آن بیش از پیش افزوده گشت. خشایارشا سیستم مدیریتی داریوش را خوب ادامه داد اما زندگی او بیش از 20 سال نپائید.

اردشیر پسر خشایار شا که به اردشیر درازدست معرف شده است در سال 1087 پاه به فرمانروایی رسید و 41 سال پادشاهی کرد. کارهای مهم زمان اردشیر اصلاح تقویم است که نامهای ماهها ایرانی شد که هنوز هم این نامها برجاست. اردشیر راه و روش مدیریتی پدربزرگش داریوش را پیش گرفت. در زمان او مصر به علت سو مدیریت برادر خشایارشا بنام هخامنش که فرماندار مصر بود شورش کرد اما سرکوب شد و روش های اردشیر به آرامش و رضایت دوباره مردم انجامید.

در زمان او همچنین قراردادی با یونان بسته شد که به یونانیان آسیا خودمختاری میداد و قبرس را در جرگه امپراتوری ایران قرار میداد. آرامش زمان اردشیر یکم نشانگر مدیریت درست او بر کارهاست.

 

ظرفی بجا مانده که به دستور اردشیر ساخته شده است     آرامگاه اردشیر یکم در نقش رستم

 

وضعیت جهان در این سده

 

داریوش بزرگ

 

بیگمان داریوش تاثیرگذارترین رهبر زمان خویش بوده است اما جانشینانش جانشینان خوبی نبودند و یکی پس از دیگری مقدمات فروپاشی شاهنشاهی را فراهم میآوردند.

در این سده پنجاب از هند بدست پدر داریوش ویشتاسپ تسخیر شد و جزو شاهنشاهی ایران شد. داریوش خود با سپاهیانش بخشهایی از اروپا شامل بلغارستان و بالکان را فرمانبر ساخت و تا دانوب در اتریش و مجارستان امروز پیش راند اما چون شهری برای تسخیر نبود و با دشمنی روبرو نمیشد بازگشت. در هند آیین بودا گسترش میافت.

در یونان دولتمردی بنام پریکلس Preceles اصلاحاتی را انجام داد که طبق آن مردم عادی هم میتوانستند مقامات دولتی را بدست آورند. ساختمان آکروپولیس و تندیس بزرگ زئوس که از عجایب هفتگانه جهان بوده است در همین سده ساخته شد.

یونانیها مستعمراتی داشتند و گستره فرمانروایی آنها از کرانه های دریاه سیاه تا جنوب ایتالیا و بخش هایی از اسپانیا را در بر میگرفت.

در اروپا سلت ها بصورت روستایی رشد میکردند. آنها در انگلیس- فرانسه و بخش هایی از آلمان امروز میزیستند. آثار بجا مانده از آنها نشان از ذوق هنری مردم اروپا در آن زمان دارد. در شمال اروپا ژرمن ها که آلمان و اسکاندیناوی امروز را تشکیل میدهند هم بصورت شکار یا روستا نشینی زندگی را میگذراندند و هنوز در محاسبات جهان به حساب نمی آمدند.

تنها دولت های مطرح در خاور دور در چین بود. اگرچه چینی ها هم کشورشان به حکومت های متعدد تبدیل شده بود که باهم میجنگیدند. گستره چین نواحی شانگهای تا گوانجو و پکن را در بر میگرفت.  ژاپن- کره و ویتنام هم حکومت هایی را که در آینده شکل بهتری پیدا کرد را تشکیل داده بودند.

در قاره امریکا جز تمدن مایا و اولمک در مکزیک بقیه نقاط را ساکنانی با زندگی ابتدایی تشکیل میدادند. اولمک ها با مهاجرت از سرزمینشان برای همیشه به این تمدن پایان دادند. 

افریقا هم جز شمالش که مصر و کارتاژ را تشکیل میداد بقیه زندگی از راه شکار و کشاورزی داشتند. در همین سده کارتاژ شهر کادیز Cadiz در اسپانیا را هم گرفت و فرمانروایی اش را گسترش بیشتری داد. فرمانروایی کارتاژ در این سده از تونس تا الجزایر- مراکش- بخشهایی از اسپانیا و ایتالیا را در بر میگرفت.

در استرالیا و دیگر جزیره های اقیانوسیه هم بومیان زندگی خود را از راه شکار میگذراندند.

تحلیل این سده

آنچانکه دیدیم مراکز تمدن در این سده به خاورمیانه و یونان و مصر و بخشهایی از چین محدود میشد اما دولت های دیگری نیز یک به یک پیدا میشدند. بنابراین در بیشتر جاهای زمین مردمان بصورت شکارچی- کشاورز یا دامدار زندگی میکردند و هسته های تمدن بسیار کم شکل گرفته و شهرهای مهم این عصر همچنان در خاورمیانه و یونان قرار داشتند.

یک رخداد جالب این بود که در روم پادشاهی به جمهوری بدل شد که از آن پس امپراتوران باید انتخاب میشدند. این نکته که روم و یونان در چنین برحه ای از تاریخ رهبرانشان انتخاب میشدند در خور توجه است. سولون سیاستمدار یونانی پایه گذار قانون و مردم سالاری بود. در ایران که نوعی دیگر از حکومت و آن پادشاهی موروثی را توسعه بیشتری داده بود پادشاه میتوانست بصورت دیکتاتور عمل کند گرچه بیشتر زمانها با بزرگان کشور مشورت میکرد. به ارث رسیدن حکومت از پدر به پسر همیشه نتیجه خوبی نداشت برای نمونه پسران کوروش جانشینان خوبی بجای پدر نبودند. پس از داریوش هم فرزندانش نتوانستند مدیریت او را ادامه دهند. اما از سویی در روم هم در زمانهای بحران مانند جنگ پادشاه بنام دیکتاتور که یک واژه رومی است همه کاره میشد و اختیارات تام داشت. دمکراسی یونان هم نتوانست این کشور را در برابر هجوم ها نگه دارد و سرانجام استقلالش را از دست داد و تا هزاران سال نتوانست آنرا بدست آورد. بنابراین در اینکه نوع حکومت به تنهایی میتواند جامعه را خوشبخت یا تیره بخت کند قطعی نیست و عوامل بسیاری در پیشرفت و پسرفت کشورها دخالت دارند.

در یونان سقراط مکتب فکری را پایه گذاری میکرد که تاثیرات بزرگی در جهان پس از او داشت.

دین های یهود- بودا- زرتشت و کنفسیوس در این سده به رشد و گسترش پرداختند و اخلاق در جامعه بتدریج شکل دینی بخود میگرفت.

 

سرباز هخامنشی کاری از ایمان ملکی

 

شاید در آینده کاوش های باستانشناسی داده های بیشتری را در دسترس انسان قرار دهد و رازها ی بیشتری گشوده شود اما از آنچه که تا امروز میدانیم بیشترین بخش جهان متمدن در اختیار ایرانیان بود. آنها که با اتحادی که هوخشتره یا کیخسرو میان تیره های ایرانی ماد و پارس برقرار کرد و سپس کوروش تیره های دیگر مانند پارتها را هم به این اتحاد خویشاوندان افزود به یک قدرت بیتا تبدیل شده بودند اما جنگ قدرت و بی اخلاقی در سیاست که نه پدر و پسر و برادر بهم رحم میکردند به آهستگی چون موریانه و از درون پایه های این ابرقدرت جهانی را میخورد تا سرانجام با یورش یونانیان فرو ریخت اما احساس تعلق و همبستگی ایرانیان به یکدیگر برای همیشه برجا ماند که با تکیه بر آن همچنان که خواهیم دید ایران بار دیگر برپاخاست.

 

جهان در سده داریوش بزرگ (برای دیدن بهتر نقشه آنرا بزرگنمایی کنید)

 

وضع مردم در زمان هخامنشیان از نظر رفاه اجتماعی خوب بوده است. لوح هایی که از تخت جمشید بدست آمده و برای بررسی به دانشگاه شیکاگو فرستاده شد نشانگر نوعی تامین اجتماعی در کشور است. در ساخت تخت جمشید همه دستمزد میگرفته اند. همچنین زنان باردار تعطیلی مادری با دستمزد داشته اند.

 

شخصیت های مهم این دوره

 

داریوش بزرگ شاهنشاه ایران     خشایارشا شاهنشاه ایران

 

هرودوت تاریخ نگار یونانی     پریکلکس دولتمرد یونانی

 

اردشیر درازدست شاهنشاه ایران     سوکرات (سقراط) فیلسوف یونانی