سده بیست و یکم


650- 750 هجری خورشیدی- 2000- 2100 ایرانی- 1272-1372  میلادی (سده حافظ)

کشتار و ویرانی که مغول در ایران برجای گذاشت کمر اقتصاد ایران را شکست. مردم ایران روحیه و اعتماد به نفس خود را از دست دادند و اعتقاد به قضا و قدر و تن دادن به آن جایگزین تفکر و نوآوری شد. ارتش نیرومند اشکانی و ساسانی و پادشاهان مقتدر به افسانه تبدیل شده بودند و در عمل کسی نبود که بتواند در برابر حمله خارجی از کشور دفاع کند.

چنگیز به مغولستان بازگشته بود و در همانجا درگذشت. او را پنهانی بخاک سپردند. دلیل اینکار بصورت رمز و راز هنوز باقی است. جانشین چنگیز قاآن یا خان بزرگ دو تن از نوادگان چنگیز را به چین و ایران فرستاد تا تسلط مغول در سرزمین های اشغالی را قطعی کند. کوبلای خان به چین رفت و سلسه یوآن را پایه گذاری کرد و هلاکو خان به ایران لشکر کشید تا واپسین بازماندگان قدرت در این سرزمین نیمه جان را از سر راه بردارد. کشوری با اقتصاد از هم پاشیده که نیمی از جمعیتش را در یک نسل کشی گسترده از دست داده بود. هولاکوخان سلسله ایلخانان را در ایران بنیاد نهاد.

 

سرزمین های تحت پوشش ایلخانان

 

مغولها دریافته بودند که شیعیان اسماعیلی که خواب و آرام را از چشم خلفای بغداد ربوده بودند بر ضد مغول نیز آرام نخواهند نشست. با حمله به ایران هسته های مقاومت و استقلال خواهان اسماعیلی را از میان برداشت و با سقوط الموت این نهضت ضد خلیفه و خواهان استقلال ایران از پای درآمد. هلاکو محمد توسی معروف به خواجه نصیر را به مشاور خود برگزید. محمد توسی سالها در دژهای اسماعیلی زندگانی کرده بود و کتابهای چندی در زمینه علوم مختلف نوشته که ارزشمندترین آنها در زمینه مثلثات است.  محمد توسی دانشمندی که هلاکو را تشویق کرد رصدخانه مراغه را بسازد مورد اعتماد هلاکو بود و خود خواهان برافتادن خلفای عباسی. با مشورت محمد توسی که ستارگان پیروزی هلاکو را قطعی نشان می دهند حمله به بغداد انجام شد و آخرین خلیفه عباسی که جز گرفتن مالیات هیچ حسی به ایران نداشت کشته شد و ایران برای همیشه از نفوذ حکومت عرب آزاد شد. سرانجام محمد توسی در بغداد درگذشت و او را در کاظمین بخاک سپردند.

بزرگترین دستاورد هلاکو برانداختن حکومت بغداد بود و پس از آن در بخش های مختلف ایران فرمانداران مغول قدرت را در دست گرفتند. هلاکو به مغولستان بازگشت و همانجا مرد. جانشین هلاکو غازان خان بود که اسلام را پذیرفت و با او صدهزار نفر مغول مسلمان شدند. او ارتباط مغولان را با مغولستان قطع کرد و دودمان ایلخانی را به استقلال رساند. فرمانروایان ایلخان حتی شیعه شدند و فرهنگ ایران را پذیرفتند. بازماندگان مغول در جای جای ایران حکومت های محلی تشکیل دادند که به ایلخانان معروفند. معروفترین حاکمان ایلخانی سلطان محمد خدابنده برادر غازان خان و پسرش ابوسعید هستند که در نزدیکی زنگان (زنجان) پایگاهشان بود. وزیران ایرانی ایلخانان نقش مهمی در ثبات کشور داشتند از جمله رشیدالدین فضل اله که در سال 629 در همدان بدنیا آمده بود. او از یهودیان همدان بود که مسلمان شده بودند. رشیدالدین دانشگاه بزرگی در تبریز ساخت بنام ربع رشیدی و از برجسته ترین چهره های زمان ایلخانی است که وزیر غازان خان و سپس برادرش سلطان محمد خدابنده بود. عاقبت در توطئه وزیر دیگر کشته شد و به وضع بعدی سرش را در شهر چرخاندند. حکومت ایلخانان بیش از 79 سال نپایید و هرج و مرج گسترده ای از خود بجا گذاشت. در گوشه و کنار ایران دولت های کوچکی بوجود آمدند که حتی قدرت دفاع از خودشان را هم نداشتند چه رسد به ایران. دولت های دوران ملوک الطوایفی و هرج و مرج سیاسی به شرح زیر هستند:

 

ایران در فقدان دولت مقتدر و یکپارچه مرکزی

 

آل اینجو

این دولت 21 سال دوام داشت و از سال 714 خورشیدی بر قسمت هایی از فارس حکومت کرد. فرمانروایان آن بازماندگان مغولی بودند.

شبانکاره

بخش دیگری از فارس در کنترل دولت شبانکاره بود. این قوم نسب خود را به اردشیر بابکان می رساندند و از سال 435 خورشیدی تحت نفوذ دولت های دیگر حکومت میکردند. دولت شبانکاره که کنترل بخشهایی از فارس تا بوشهر را در دست داشت سرانجام در سال 733 خورشیدی بدست مظفریان ورافتادند.

کرتیان

در شمال شرقی ایران کرتیان حکومت را با مرکزیت هرات در دست داشتند. حکومت کرتیان از 623 تا 762 خورشیدی بطول انجامید تا بدست تیمور لنگ ورافتاد

سربداران

دولت سربداران با یک شورش محلی در دهکده باشتین سبزوار آغاز شد. پنج مرد مغول از دو برادر شراب و زن خواستند و اصرار که زنان خودتان را برای ما بیاورید. اهالی روستا هر پنج تن را کشتند و عبدالرزاق باشتینی فرماندهی شورش را بعهده گرفت. نخست لشکری هفتصد نفره تشکیل شد اما پیشرفت سربداران سریع بود که نشانگر آمادگی مردم برای شورش در برابر مغولان بود. شهرهای مهم خراسان مانند سبزوار- توس- نیشابور و مشهد تا گرگان بدست سربداران افتاد. این نخستین حکومت شیعی بود که در خراسان شکل میگرفت. البته درگیلان و مازندران و تا حدی خوزستان و آذربایجان هم تشیع جایگاهی داشت.

سربداران رهبری روحانی هم داشتند بنام حسن جوری که در سیاست و اداره امور دخالت میکرد و همین باعث دو دستگی در سربداران شد که هر دسته دیگری را تضعیف میکرد. با این وجود سربداران حدود 45 سال در خراسان حکومت کردند و حکام مغول را نابود کردند تا سرانجام بدست تیمور لنگ ورافتادند.

چوپانیان

دولت چوپانی ادامه حکومت مغولها در آذربایجان بود که بیش از 22 سال دوام نیاورد. تنها دو امیر بی رحم و مال اندوز از آنها حکومت کرد. وبای شدید در دوران آنان بسیاری از اهالی تبریز را بکام مرگ فرستاد و عاقبت با شورش مردم حکومتشان به سر آمد.

باوندیان

این خاندان از زمان خسروپرویز بر تبرستان حکومت میکردند. در زمان خلفای عباسی مجبور به اطاعت از خلفا شدند اما فرهنگ و روح ایرانی در سرزمین های آنان پایدار ماند. این دودمان تا سال 728 خورشیدی برجا بود و پایتخت شان اغلب ساری و آمل بود. باوندیان به شاخه های اسپهبدان و کیوسیان تقسیم شده اند. برجای ماندن شاخه ای از ساسانیان در مازندران و تبرستان جالب است بویژه اینکه این نواحی بطور کامل اسلام مورد نظر خلفا را نپذیرفت و مازندران و گیلان بیشتر پایگاه تشیع بوده است که آنرا میتوان بخش ایرانیزه شده اسلام دانست.

طغاتیموریان

دودمان کوچکی از بازماندگان مغول که 21 سال از 715 تا 736 خورشیدی بر گرگان حکومت میکرد. 

مظفریان

این دودمان از سال 714 خورشیدی بر شیراز و کرمان و حتی تا اصفهان و ری حکومت کردند. شاهان معروف آنان مبارزالدین محمد و شاه شجاع بوده اند که حافظ در زمانشان می زیست. این دودمان عاقبت در سال 772 خورشیدی پس از 58 سال فرمانروایی بدست تیمور لنگ از میان رفتند.

جلایریان

بازماندگان مغول که بر بخشهایی از عراق و آذربایجان و شروان حکومت میکردند. این دودمان از سال 716 خورشیدی تا 811 برجا بود.

مشعشعیان

دولت مشعشعیان با مرکزیت هویزه در خوزستان حکومت میکردند. این دولت از 823 تا 889 خورشیدی بصورت دولت بیشتر خوزستان را زیر فرمان داشت اما کم کم قدرتشان محدود شد. ایدئولوژی آنها تشیع بود. این دودمان تا زمان قاجار و پهلوی هم خان و بزرگ در محل را داشتند.

اردلان

تقریبا از زمان ساسانیان تا صفویان دودمان اردلان بر سسندژ (سنندج) فرمانروایی داشتند ولی در زمان قاجار حکومتشان به پایان رسید.

والیان فیلی

از خاندانهای لر ایرانی که بر پیشکوه و پشتکوه یعنی لرستان و ایلام حکومت میکردند. اینها بیشتر دست نشانده حکومت های بزرگتر بودند تا در زمان رضاشاه حکومتشان کاملا پایان یافت و بیشتر بزرگانشان به عراق پناهنده شدند. لرهای فیلی عراق بازماندگان همین ها هستند.

چلاویان

این خاندان برضد باوندیان توطئه کرده و حکومت خود را تاسیس کردند که فقط ده سال دوام داشت. برای اینکه به کارشان رسمیت ببخشند با آخوندی شیعی بنام میربزرگ متحد شده اما پس از مدتی بین این دو اختلاف افتاد و میر بزرگ حکومت مرعشیان را براه انداخت و چلاویان برکنار شدند.

مرعشیان

مرعشیان از دولت های کوچک شیعه در مازندران بودند که نسب خود را به امام چهارم شیعیان می رساندند. آنان از سال 738 خورشیدی تا 763 یعنی 25 سال حکومت کردند و از متحدان سربداران خراسان بودند. ده سال پس از تاسیس دولت مرعشیان در گیلان کیاییان با ایدئولوژی تشیع روی کار آمدند و 170 سال حکومت کردند. در کنارشان خاندان اسحاق وند در فومن حکومت میکرد.

پادوسبانان

این خاندان از خاندانهای کهن ایرانی بود که از حدود سال 20 تا 948 خورشیدی در بخشهای کوهستانی مازندران حکومت میکردند. جمعیت کم منطقه به این دولت اجازه قدرتمند شدن و گسترش قلمرو خود را نمی داد اما هویت ایرانی را در این منطقه پاس میداشتند. پادوسبانان در سده دوم هجری خورشیدی کمک موثری به حکومت کوتاه مدت علویان در مازندران کردند که نشان می دهد از همان آغاز گرایش به هویت ایرانی دادن به اسلام داشته اند. از بازماندگان خاندان پادوسبانان در زمان پهلوی نیما یوشیج است که تحول بزرگی در شعر پارسی بوجود آورد.

اندیشمندان نامداری که در این سده می زیستند دو تن بودند:

عبید زاکانی

از نوسیندگان و طنزپردازان بزرگ ایران عبید زاکانی است که در این سده می زیست. عبید در قزوین بدنیا آمده و در همین شهر درگذشته است.

محمد حافظ شیرازی

در این سده بی ثباتی و جنگ معجزه ای در ادبیات ایران رخ می دهد و آن پیدایش حافظ است. او حدود سال 705 خورشیدی در شیراز بدنیا آمد و پس از 65 سال در همان شهر درگذشت. غزل حافظ به بیشترین زبانهای جهان ترجمه شده و بر روی روشنفکران بسیاری مانند گوته شاعر آلمانی تاثیر داشته است. هنوز هم سخن حافظ در زندگی ایرانیان نقش دارد و دیوانش را شاید در همه خانه های ایرانی بتوان یافت.

جهان در این سده

چین هم در این سده از سپاهیان مغول شکست خورده بود اما نسل کشی که مغولان در ایران راه انداختند در چین مشاهده نشد. سلسله  Song در چین قدرت را از دست داد و کوبلای خان مغول سلسه Yuan را بنیاد گذارد و تا اندونزی را تسخیر کرد. مغولها تا مجارستان هم پیش رفتند و وحشت آفرینی آنان محدود به آسیای میانه و ایران نبود. اما عمر دولت های مغولی در همه جا کوتاه بود و به صد سال هم نرسید. در این سده با مردن ابوسعید آخرین پادشاه ایلخانی برتری مغول در ایران کاملا به پایان رسید.

در سوئیس نخستین اتحادیه این کشور در سال 1291 میلادی تشکیل شد.

عثمان یکم که هم مرز با بیزانس بود سال 1299 میلادی بنیاد دولت عثمانی را گذارد که در آینده تحت تاثیر گذارترین دولت در شرق نزدیک شد.

بیبرس سردار مسلمان با شکست دادن مسیحیان و مغولها توانست قدرتی را در مصر برپا کند و سلسله ملوک مصر را تشکیل دهد. اگرچه او چهارمین ملک از ملوک مصر بود اما با این پیروزی مطرح ترین ملک این سلسله شد.

پایتخت سوئد استکهلم در این سده ساخته شد

ابن تیمیه از رهبران مذهبی شاخه حنبلی اهل سنت برای نخستین بار فتوای کشتن مسلمانان دیگر را صادر کرد. برداشت های او در آینده به شاخه های تندرو سلفی و وهابی انجامید. ابن تیمیه در دمشق می زیست و تعریف او از خدا بندگی محض بود. او اعتقاد داشت تعریف خدا همان است که در صدر اسلام صحابه از خدا داشتند و آنها را سلف میخواند. ابن وهاب در عربستان تحت تاثیر عقاید افراطی ابن تیمیه شعبه وهابی یا وهابیت را بوجود آورد که منشا مشکلات متعددی در کشورهای مسلمان است.

مانکو Mano Capac نخستین پادشاه تمدن اینکا در پرو دولت تشکیل داد. در همین سده آزتک ها شهر مکزیکا را در مکزیک بنا نهادند

در اروپا قحطی بزرگ بعلت بدی آب و هوا و کمی برداشت محصول رخ داد و میلیونها اروپایی از جنوب تا شرق روسیه را بکام مرگ کشاند. کار به آدمخواری هم کشید. میانگین سن اروپاییان در این سده 30 سال بوده است. هنوز اروپا از بحران قحطی بزرگ رها نشده بود که مرگ سیاه با باکتری ناشناخته حدود 200 میلیون اروپایی را بکام مرگ کشید. برآوردها حکایت از دست رفتن 30 تا 60 درصد اروپاییان در این رخداد است.

امپراتوری Majapahit در اندونزی قدرت یافت و دوران درخشان تجاری در مناطقی مانند جاوه آغاز شد

در ایتالیا رنسانس با تکیه بر جهان بینی فیلسوف یونانی پروتاگور که میگفت انسان معیار همه چیز است و حقیقت از فردی به فرد دیگر متغیر است آغاز شد. رنسانس ایتالیا بعدا در همه اروپا بر هنر و ادبیات و فلسفه تاثیر گذاشت.

مارکوپولو جهانگرد ونیزی در این سده سفر دور و دراز خود در جاده ابریشم را آغاز کرد. همینطور ابن بطوطه جهانگرد مراکشی سفری بلند به شمال افریقا و آسیا را آغاز کرد و سفرنامه ارزشمندی از خود بجا گذاشت. ابن خلدون تونسی کتاب تاریخ خود و تحلیل های متفاوتی را نوشت.

کشور افریقایی مالی بزرگترین دارنده طلا در این سده بود. زیمباوه کم کم دارای شهرهای بزرگ میشد. سنگاپور برای نخستین بار بعنوان بندری تجاری مطرح شد و اسلام به مالزی رسید و پیروانی پیدا کرد.

عینک در این سده در ونیز ساخته شد. نخستین تفنگ و مین توسط چینی ها ساخته شد

در حالیکه سلسله مینگ در چین تشکیل میشد در شمال خراسان و در شهر کش از فرارود تیمور لنگ تاجگذاری کرد. این تاجگذاری آینده تلخ دیگری را برای ایران رقم زد.

 

دولت شهرهای ایتالیا در این سده

چهره های مهم این سده

 

حافظ شیرازی   عبید زاکانی   محمد توسی (خواجه نصیر)

 

عثمان یکم موسس دولت عثمانی   ادوارد سوم پادشاه انگلستان   Manco Capac بنیانگذار دولت اینکا

 

ابن خلدون تاریخ نویس تونسی   ریچارد شیردل- پادشاه انگلستان   Brunelleschi معمار وهنرمند ایتالیایی

 

غازان خان پادشاه ایلخانی   ابن بطوطه جهانگرد مراکشی   رشیدالدین فضل اله

 

مارکوپولو جهانگرد ونیزی   ابن تیمیه فقیه سلفی   تیمور لنگ

 

معماری و هنر در این سده

 

کلیسای فلورانس- ایتالیا   مسجد اشرف اوغلو- ترکیه   دژ Nuovo ناپل- ایتالیا

 

کلیسای Stephan وین- اتریش   کلیسای نوتردام- پاریس- فرانسه   برج پیزا- ایتالیا

 

دژ Conwy انگلستان   کلیسای Regensberg آلمان   دژ Caernarfon انگلستان

 

کاخ الحمرا- گرانادا- اسپانیا   مسجد جامع الجزیره- الجزایر   معبد Wat تایلند

 

کلیسای سنت استپانوس- ایران   مدرسه ابوعنانیه- فس- مراکش   کلیسای ولز- انگلستان

 

تحلیل این سده

 

در این سده ایران از نظر داشتن قدرتی مرکزی کاملا از هم پاشیده بود. حمله مغول بیشتر زیرساخت ها را از میان برده و درصد قابل توجهی از جمعیت نیز نابود شده بود. پیش از حمله مغول اندیشمندان بسیاری از خراسان پیدا می شدند اما پس از حمله مغول تولید اندیشه و دانش در ایران بصورت چشمگیری باز ایستاد و بجای آن خرافات مذهبی جایگزین شد. ساخت و ساز هم در این سده محسوس نیست اگرچه در دوره ایلخانی به آبادانی توجه بیشتری نشان داده شده اما یادگارهای مهمی از این دوران بدست نیامده است. گرایش به مذهب شیعه را در جای جای ایران میتوان دید از خراسان تا تبرستان و مازندران و گیلان تا خوزستان و آذربایجان. مذهبی که میتوانست ارتباط ایران را با دستگاه خلافت قطع کند و استقلال ایران را دوباره پدید آورد.

هسته نخستین امپراتوری ترکها و تاثیرات مهم آن در آینده منطقه را در این سده باید سراغ گرفت. منظور از ترکها ساکنان ترکیه است. امپراتوری عثمانی در آینده به رقیب سرسخت ایران تبدیل شد.

جنگهای صد ساله بین انگلستان و فرانسه هر دو کشور را تضعیف کرد اما هویت مسیحی را بیشتر به هویت انگلیسی و فرانسوی تبدیل نمود.

در این سده حکومت های کوچک در گوشه و کنار ایران تا حدی نظم را برقرار میکنند اما با حمله به یکدیگر ضعف بیشتر در کشور را دامن می زنند تا جاییکه تیمور لنگ همه آنها را از بین می برد و حکومتی یکپارچه اما خونریز را بنیاد می گذارد.

این سده اگرچه با تاسیس حکومت ایلخانی سده با ثبات تری بود اما از آسیب پذیری ایران در مقابل حملات چیزی کم نکرد. توقف طولانی مدت ترکهای سلجوقی و مغولها در بخشهای شمال غرب و شمال شرق ایران باعث می شود زبان محلی در شهرهای بزرگ بیشتر ترکی شود اگرچه زبان ادبیات و زبان اداری همچنان فارسی ماند. در واقع ملت ایران تنها ملتی است که بدون داشتن حکومتی واحد و مقتدر ملت باقی ماند با فرهنگ ملی پایدار.