سده شانزدهم


سده 150 تا 250 هجری خورشیدی- 1500 تا 1600 ایرانی- 772 تا 872 میلادی (سده بابک)

این سده با مرگ مهدی خلیفه عباسی و روی کار آمدن هارون آغاز و با مرگ مهتدی عباسی پایان میگیرد. یک سده از ستم و بدبختی برای ایرانیان.

سده شانزدهم تاریخ ایران با شورش ماه نخشب آغاز شد. منصور خلیفه دوم عباسی و کشنده بهزادان در آغاز این سده مرد و حکومت به پسرش مهدی رسید. منصور بغداد را به پایتختی عباسیان برگزیده بود. این سده نیز سده شورشها و مقاومت های ایرانیان است.

ماه نخشب

مردی ایرانی از یاران بهزادان بنام نقابدار که عربها او را المقنع می نامیدند به انتقام خون بهزادان سر به شورش برداشت. تمایلات دینی نقابدار آمیخته ای از آیین زرتشت و مزدک بود و پیروان او برعکس عباسیان که جامه سیاه می پوشیدند سپید پوش بودند و آنانرا سپیدجامگان می گفتند. نقابدار چندین سال سپاهیان عرب را شکست میداد تا اینکه مهدی خلیفه عباسی خود به سوی خراسان شتافت تا او را شکست دهد. نقابدار ماهی اختراع کرده بود که در روستای نخشب از چاه بیرون می آمد و با تابش بر آسمان دوباره درون چاه میشد. او این را معجزه پیامبری خود می دانست. صدها هزارتن از ایرانیان اسلام را رها کرده به او گرویدند اما سرانجام در نزدیکی بخارا شکست خورد و پیش از آنکه دستگیر شود خود را در تنوری گداخته انداخت و ناپدید شد.

سپیدجامگان تا سالها پس از مرگ نقابدار آیین او را داشتند که احتمالا ترکیبی از آیین زرتشت و مانی بوده است . حتی برخی نویسندگان سپیدجامگان را شیعه دانسته اند.

دولت عباسیان که به کمک مستقیم ایرانیان با سرداری بهزادان تاسیس شده بود اگرچه در آغاز خود را نرم تر نشان میداد اما پا جای پای امویان گذاشت و همان عربگرایی و برتری جویی را پیش گرفتند با این فرق که برخلاف امویان وزیران و سرداران بسیاری در دولت عباسیان ایرانی بودند.

با مرگ منصور عباسی خلافت مهدی و هادی چند سال بیشتر طول نکشید تا هارون معروف به هارون الرشید به خلافت رسید. در دوران هارون برمکیان که پدرشان خالد برمکی وزیر نخستین خلیفه عباسی یعنی سفاح بود قدرت فراوانی بدست آوردند. برمکیان از پیروان آیین بودا در بلخ بودند که مسلمان شده بودند. اختیار کشور کاملا در دست آنان بود و هارون به ظاهر خلافت میکرد. روابط تجاری خوبی با اروپا و چین برقرار شد و طرفین سفیرانی در پایتخت ها داشتند.

در زمان هارون دربار عباسی به دربار ساسانی شباهت پیدا کرده بود. هارون کاخ بی همتایی برای خود ساخته بود و از همه جای امپراتوری مالیات و ثروت به سوی بغداد روان بود. بیشترین فشار بر ایرانیان وارد میشد بنابراین شورشها آغاز شد. این سده را باید سده شورشهای بزرگ ایرانیان نامید. هارون مردان بزرگ خاندان برمکیان را کشت و همه ثروت آنان را مصادره کرد.

هارون کشور را بین سه پسرش مامون- امین و قاسم تقسیم کرده بود اما زود بین مامون و امین جنگ درگرفت و سردار مامون طاهر توانست امین را شکست داده و بکشد. طاهر از آن پس مرد قدرتمند دربار مامون بود تا حکومت خراسان را بدست آورد.

مامون سالها در خراسان زندگی کرد و شهر مرو را به پایتختی برگزید. او که مادر و همسرش ایرانی بودند تحت نفوذ ایرانیان بود. وزیر او فضل سرخسی از زرتشتیان تازه مسلمان شده بود که گرایشهایی به شیعیان داشت. با پیشنهاد و اصرار وزیر مامون علی پسر موسی کاظم را که به امام رضا شهرت دارد به خراسان دعوت کرد و او را ولیعهد و جانشین خود قرار داد. با توجه به پیربودن امام رضا انتخاب او به سمت جانشین منطقی نبود اما مامون با اینکار شیعیان ایرانی را با خود همراه کرد. اینکار همچنین باعث نارضایتی عباسیان شد. افزون بر این مامون پوشش سیاه عباسیان را کنار گذاشت و پوشاک سبز را که به خاندان علی تعلق داشت به تن کرد.

 

امپراتوری عباسیان در اوج خود

 

مامون پس از مدتی اقامت در خراسان تصمیم گرفت به بغداد برگردد بویژه که عربها و خاندان عباسی از ماندن او در خراسان ناراضی بودند. مامون پیش از بازگشت برای اینکه از جانب خراسان تهدید دیگری مانند بهزادان رخ ندهد نخست دستور داد فضل سرخسی را در گرمابه کشتند و احتمالا ولیعهد خود را نیز مسموم کرد تا با خاطری آسوده به بغداد بازگردد.

پس از بازگشت به بغداد دستور داد همه پوشاک سبز بر تن کنند اما با توجه به مخالفت ها پس از چند سال از این دستور برگشت و با پوشاک سیاه عباسیان ظاهر شد. دوران خلافت مامون شاید درخشانترین دوران خلافت عباسیان باشد.

در این سده عربها به امپراتوری بیزانس گاه و بیگاه حمله میکردند و شهرها و دژهایی را می گرفتند. در یکی از جنگها که به صلح انجامید کتابهای زیادی را به بغداد آورده و از یونانی به عربی ترجمه کردند. همچنین ستاره شناسی و شیمی در دوران مامون رشد کرد. جابر حیان توسی که او را پدر علم شیمی نامیده اند در همین سده زندگی میکرد که اختراعات و اکتشافات درخوری را انجام داده است. مامون همچنین برای کشف گنج دستور داد راهی به هرم بزرگ مصر بازکردند ولی چیزی نیافت.

در دربار مامون گفتگوهای آزاد میان پیروان زرتشت- مانی – مسیحیان و مسلمانان آزاد بود و مامون خود به اینگونه مناظره ها دامن می زد. برای افزودن به نقش مذهبی خلیفه مامون آزمون هایی برای مدیران کشور در نظر گرفته بود که به محنه معروف است. در این آزمون افراد باید می پذیرفتند که قرآن آفریده شده و ربطی با ازلی بودن خدا ندارد اما بعضی از علمای مذهبی مانند احمد حنبل عقیده داشتند قرآن کلام خداست و ازلی است. بعدها مذهب حنبلی که نتیجه افکار و عقاید حنبل بود بوجود آمد. همین اختلاف دیدگاه باعث تفتیش عقایدی شد که سالها ادامه داشت و نقش خلیفه را بعنوان تعیین کننده معیارهای مذهبی پر رنگ میکرد. هرکس در این آزمون موفق میشد میتوانست به کارش ادامه دهد وگرنه بیکار- زندانی یا حتی ممکن بود کشته شود.

همانگونه که پیشتر دیدیم مامون تحت تاثیر معتزله و شیعیان بود. معتزله گروهی بودند که انسان را دارای اختیار در کردار خود می دانستند و اعتقادی به تقدیر و سرنوشت نداشتند. آرا معتزله بیشتر در بین ایرانیان طرفدار داشت و پیداست که مامون در مناظره هایی که در دربارش ترتیب می داد تحت تاثیر این اندیشه قرار گرفته است. شیعیان هم در مورد آفرینش قرآن با معتزله همسو بودند و مامون با آنها نیز احساس نزدیکی داشت. مامون دخترش ام فضل را به امام محمد تقی نهمین امام شیعیان داد.

از دیگر سو دوران مامون دورانی بود پر شورش. افزون بر مصر و یمن و هند که شورشهای آنجا سرکوب شدند در ایران شورش پس از شورش روی می داد.

شورش حمزه آذرک

این بزرگمرد ایرانی در سیستان شورش کرد و افزون بر سیستان کرمان و خراسان را از دست هارون بیرون آورد. او به مردم گفته بود به دربار خلیفه عباسی مالیات نفرستید. من هم چون پایتخت ثابتی ندارم از شما مالیات نمیخواهم. مردم که بدست دولت عباسی غارت می شدند هزار هزار به او می پیوستند و خطری جدی برای حکومت هارون پدید آورد تا جاییکه هارون شخصا در راس لشکری به جنگ با او شتافت. هارون پس از ورود به نیشابور برای حمزه آذرک امان نامه نوشت که اگر تسلیم شود بخشیده خواهد شد اما حمزه آذرک پیشنهاد هارون را رد کرد و خود با سی هزار سپاهی بسوی نیشابور روانه شد اما پیش از رسیدن به نیشابور شنید که هارون مرده است لذا بازگشت. حمزه آذرک هیچگاه از هیچ سپاه دولتی شکست نخورد تا سرانجام درگذشت.

شورش رادمان پورماهک

رادمان که بنام یعقوب لیث صفاری نیز نامیده شده در سال 239 هجری خورشیدی قیام کرد. هدف او برانداختن خاندان عباسی و استقلال ایران بود. در سده اینده بیشتر او را خواهیم شناخت.

  •  

مامون سردارش طاهر را به فرمانروایی خراسان منصوب کرد اگرچه زود از این کار پشیمان شد زیرا طاهر پس از محکم شدن جای پا در خراسان نام خلیفه را خطبه مسجد انداخت اما روز بعد مرد که نشان میدهد دستگاه جاسوسی مامون خیلی خوب فعال بوده و مامور کشتن طاهر هم کاملا به او نزدیک بوده است. طاهریان تا پنجاه سال در خراسان فرمانروایی کردند. آین پادشاهی اگرچه دست نشانده حکومت عباسی بود اما خودمختار عمل میکرد. برای نخستین بار پس از شکست ارتش ساسانی از عرب فرمانروایان ایرانی بر بخشی از ایران حکومت میکردند. 

 

قلمرو طاهریان

 

مامون در شهر ترسوس که در ترکیه کنونی قرار دارد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. پس از او برادرش معتصم که مامون او را به ولیعهدی انتخاب کرده بود سکان خلافت را در دست گرفت.

معتصم پایتخت را از بغداد به سامرا برد. از زمان معتصم ترکان در ارتش نفوذ بسیار پیدا کردند. ظاهرا خلیفه ترکان را به ایرانیان و عربها ترجیح می داده است. شورشهایی که در زمان مامون حکومت نتوانسته بود خاموش کند در زمان معتصم با شکست روبرو شدند.

شورش بابک خرمدین

بابک از یاران بهزادان بود. او از سال 194 هجری خورشیدی تا 214 هجری خورشیدی در آذربایجان بر علیه دولت عباسی برخاست. زمانیکه بابک شورش کرد هارون مرده بود و پسرش مامون خلافت را در دست داشت. هر سپاهی که به جنگ بابک می فرستادند شکست میخورد و شورش او تا زمان معتصم پسر و جانشین مامون ادامه داشت. سرانجام افشین سردار ایرانی را به جنگ بابک فرستادند. جنگ و گریز ادامه داشت تا سرانجام بابک شکست خورد و به دولتمردی مسلمان در ارمنستان پناه برد و او برخلاف مردی و مردانگی او را تسلیم کرد. در بغداد به دستور خلیفه نخست یک دست بابک را بریدند و این مرد بزرگ فریاد زد "آسانیا" یعنی خیالی نیست و بر من سخت نمیگذرد. سپس با دست دیگر خون بازویش را به رخسارش می مالید. خلیفه پرسید این چه کاری است و بابک بی آنکه ترسی در چهره اش نمایان باشد گفت: خون از تنم که برود رخسارم زرد میشود و ممکن است تو آنرا به حساب ترسیدن من بگذاری. چنین روحیه ای از دلاور مرد ایرانی نشان میدهد چطور خلیفه عباسی را تحقیر میکرده است. سرانجام بابک را به وحشیانه ترین وضعی کشتند و پیکرش را بر دروازه شهر آویختند. مرگ بابک در سال 215 هجری خورشیدی رخ داد.

مازیار کارن وندیان

افزون بر بابک دلاور دیگری در مازندران بنام مازیار شورش کرد. او از خاندان کارن بود که از زمان انوشیروان بر تبرستان فرمانروایی داشتند. مازیار در جنگی محلی شکست خورد و به بغداد رفت. مامون از او خواست مسلمان شود و نام ابولحسن بر او گذاشت و حکومت تبرستان را بنام او کرد. با در دست گرفتن دوباره قدرت مازیار که هم پیمان بابک بود شورش کرد و دست به کشتن عربها زد. شورش مازیار از 201 هجری خورشیدی تا 211 ادامه داشت. مازیار با خیانت برادرش کوهیار اسیر شد و به بغداد فرستاده شد. خلیفه دستور داد 500 تازیانه به او بزنند. مازیار پس از تحمل 450 تازیانه جان داد. چند روز پیش از کشتن مازیار با خوراندن شراب زیاد به او در حال مستی  از او شنیدند که با بابک و افشین بصورت پنهانی متحد بوده اند تا ایران را از وجود عباسیان پاک کنند. لذا افشین هم دستگیر و در زندان کشته شد.

در دهه پایانی این سده حسن پسر زید که از بازماندگان خاندان امام حسین بود وارد مرزن آباد مازندران شد و گروهی گرد او را گرفتند. او بزودی توانست سپاه بزرگی فراهم آورد و در مازندران بنام داعی کبیر حکومت علویان را بنیانگذاری کرد. سپس آمل و گرگان را گرفت و تا ری و سمنان هم پیش رفت. اما حکومت علویان بیش از 60 سال نپایید و از امیران طاهری و رادمان پورماهک  (یعقوب لیث صفاری) شکست خوردند. در همین سده امیران سامانی در فرارود حکومت محلی کوچکی را پایه گذاری کردند که در آینده ایران تاثیرات مهمی داشت.

در تالقان و قزوین و بخشهایی از دیلم جستانیان حکومتی تشکیل داده بودند. جستان یا جهانستان از شهریاران دیلمی بود که پس از پیروزی عرب بر ایران توانسته بود حکومت کوچکی برپا دارد. این خاندان اصالت ایرانی خود را حفظ کردند و کمتر نام عربی بر خود می نهادند. فرمانروایان بنامشان وهسودان و خسرو فیروز میباشند. این دولت کوچک سرانجام بدست سالاریان از هم پاشید. دولت های کوچک بذرهایی بودند که سرانجام به درخت استقلال ایران می انجامید.

در بخش مذهب امام محمد تقی که بدور از سیاست در مدینه زندگی میکرد در زمان معتصم به بغداد دعوت شد. میانه او با همسرش دختر مامون چون بچه دار نمی شد شکرآب شده بود و امام با زن دیگری بنام سمانه ازدواج کرده بود. امام در 25 سالگی احتمالا توسط همسر سابق یعنی دختر مامون مسموم شد و درگذشت. معتصم 8 سال خلافت کرد و پس از او در مدت 28 سال شش خلیفه حکومت کردند. واثق پس از معتصم و متوکل پس از واثق به حکومت رسیدند. متوکل رفتار خوبی با شیعیان نداشت. او اگرچه تفتیش عقاید یا محنه را متوقف کرد اما در دشمنی با شیعیان تا جایی پیش رفت که بارگاه کربلا را با خاک یکسان کرد و بر زمین آن آب بست و در آن کشاورزی نمود. امام دهم شیعیان علی نقی بدون هیچ فعالیت سیاسی در مدینه زندگی میکرد اما متوکل برای تحت نظر داشتنش او را به سامرا فراخواند و او 20 سال تا پایان زندگی در این شهر بسر برد و در همانجا به خاک سپرده شد. پس از او پسرش امام حسن عسکری به امامت رسید اما دوران امامت او بیش از 7 سال نپایید و در 29 سالگی درگذشت و کنار پدرش به خاک سپرده شد. همسر او کنیزی رومی بنام نرگس بود. با توجه به درگذشت او در 29 سالگی برخی عقیده دارند به دستور خلیفه عباسی مسموم شده است. با توجه به اینکه از طرف دربار عباسی خاندان او تهدید می شد پسرش بنام امام مهدی مخفی شد و تا امروز در غیبت به سر می برد.  امامت شیعه در همین سده پایان یافت و شیعیان دوازده امامی باور دارند امام مهدی روزی ظهور خواهد کرد و عدالت اجتماعی را برقرار میکند.

جهان در این سده

در اروپا شارلمانی پادشاهی قدرتمندی را در فرانسه و آلمان بوجود آورده بود و روابطی با دربار هارون داشت. پاپ هادریان که زیر حمله پادشاه لومباردی قرار گرفته بود از شارلمان کمک خواست و او با سپاهی نیرومند به کمک پاپ آمد و حکومت او را تضمین نمود. یکی از بازماندگان امویان بنام عبدالرحمان در سال 134 خورشیدی توانست در اندلس اسپانیا سپاهی گرد آورده و اندلس را از امپراتوری عباسی جدا کند. این سده با خلافت مهتدی خلیفه عباسی پایان یافت.

عربهای آندولس جزیره های کرت و سیسیل را گرفتند و تا مدتها بر آنجا تسلط داشتند. در این دوره عربها دریانوردی در شرق افریقا را آغاز کردند و تا گوانجو چین دریا را پیمودند. چینی ها هم در زمان پادشاهی خاندان Tang تا شرق افریقا در دریا را شناسایی کردند. دریانورد چینی Jia Dan دیدن فانوسهای دریایی در خلیج فارس را گزارش کرده است و مسعودی نویسنده عرب یک سده بعد دوباره وجود فانوسهای دریایی در خلیج فارس را نام برده است.

در این سده برای نخستین بار رد پای وایکینگ ها در اسکاتلند دیده شد. سوارکاری با اسب در شمال اروپا در همین سده رواج یافت.

در ژاپن سلسله Heian پایتخت را به کیوتو انتقال داد. در این کشور ملکه ها هم مانند پادشاهان به تخت پادشاهی می نشستند. ساخت کاغذ در این سده توسط چینی ها به بازرگانان عرب آموزش داده شد.

 

چهره های مهم این دوره

 

بابک خرمدین   طاهر خراسانی   امام رضا

 

هارون الرشید   نقابدار   مامون

 

مازیار   حمزه آذرک   شارلمانی

 

فضل برمکی   امام جعفر صادق   پاپ هادریان

 

هنر و معماری در این سده

 

بنای هارونیه در توس   مسجد مهدیه در تونس   کاخ اوخیدر نزدیک کربلا

 

مناره مسجد سامرا   معبد بودایی Borobudur اندونزی   تندیس گلی مرد چینی

 

تحلیل این دوره

 

دوران هارون الرشید دوران غارت ایرانیان و افزودن بر ثروت خلافت در بغداد بود. اگرچه خلیفه ها وابسته به مدیریت ایرانیان بودند اما از هر فرصتی برای رها شدن از مدیران ایرانی استفاده میکردند. کشته شدن بهزادان بدست منصور عباسی درسی نشد برای ایرانیان. شاید هم راه و چاره دیگری نداشتند. کشته شدن برمکیان بدست هارون و کشته شدن فضل سرخسی بدست مامون نشان می دهد هر خلیفه پس از استفاده از ایرانیان هنگام ضعف آنها را هنگام استحکام قدرت سر به نیست میکرده است. سیاست و پول دربار عباسی کاملا کارساز بود و ایرانیان بجای اتحاد گاه و بیگاه بجان هم می افتادند و نیروهایی که میتوانستند ایران را دوباره مستقل کنند بدست نیروی دیگر ایرانی نابود می شدند.  
در این سده دلیر مردان جنگی از ایران شورشهایی کردند که از سوی ارتش عرب قابل کنترل و سرکوب نبود اما چیدمان قدرت و تقسیم کار طوری بود که این دلیر مردان کامیابی نداشته باشند. ظهور طاهریان را بسیاری از تاریخ شناسان آغاز استقلال ایران می دانستند در حالیکه بصورت واقعی طاهریان یک حکومت خودمختار بودند نه مستقل. این خودمختاری در دیگر جاهای ایران هم به تدریج ایجاد شد اما تا سده ها به استقلال نیانجامید. حکومت عباسی اجازه استقلال به ایرانیان را نمی داد و هر حرکت استقلال طلبانه را سرکوب میکرد اما تا زمانی که مالیات از سرزمین های خودمختار می رسید و سکه ها نیز نام خلیفه را داشت خلافت آنرا تحمل میکرد.
دوران امامت امامان شیعه دوازده امامی در این دوران به سر رسید و روحانیون شیعه بتدریج خود را جانشینان امامها خواندند. شیعه در ایران بسیار کند و بیشتر مخفیانه رشد میکرد. در استانهای گیلان و مازندران که بسیار دیرتر از سایر نقاط ایران مسلمان شده بودند تشیع طرفداران بیشتری داشت.
تفتیش عقاید یا محنه که در زمان مامون با شدت اجرا می شد و کنترل خلیفه بر باورهای مردم به حساب می آمد در این سده ملغی شد احتمالا چون پی بردند باور مردم را نمیتوان با سیستم حکومتی کنترل کرد.