سده سیزدهم


150 تا 50 پاه- 1200 تا 1300 ایرانی-  472 تا 572 میلادی (سده مزدک)

با مرگ پیروز برادرش بلاش پادشاه شد اما نتوانست بیش از چهار سال دوام بیاورد و با کمک بزرگان کشور از پادشاهی برکنار و پسر پیروز قباد جانشین او شد. قباد دو بار به پادشاهی رسید. بار نخست از ۱۳۴ تا ۱۲۶ پاه یعنی هشت سال. در این مدت پادشاه با پذیرش آیین مزدک موبدان موبد که بر پایه نوعی عدالت اجتماعی استوار بود توانست قدرت زمین داران و موبدان را تا حدی متعادل کند. قباد در سیلوهای خواربار را بروی مردم تهیدست گشود و بصورت گسترده اصول عدالت اجتماعی مزدک را رواج داد و محبوبیت زیادی هم میان مردم بدست آورد اما زمین داران و موبدان با کمک سپاهیان بر ضد او کودتایی ترتیب دادند و پادشاه را دستگیر و در زندان انوشبرد (فراموشی) زندانی کردند. آنجا زندانی بود که هیچکس حق نداشت زندانیان آنجا را بیاد کسی آورد و درخواست آزادی آنها را بدهد.

قباد پس از چندی با کمک خواهرش از زندان گریخت و نزد هپتالیان که در خارج از مرزهای شرقی ایران حکومت داشتند پناهنده شد تا در سال ۱۲۳ پاه با کمک ارتش هپتالیان به ایران بازگشت. برادرش ژاماسپ که پادشاه بود به نفع قباد از پادشاهی کناره گیری کرد و قباد بار دیگر بر تخت شاهنشاهی تکیه زد. اینبار تغییر سیاست داد و به تدریج از مزدکیان فاصله گرفت.

گسترش آیین مزدک بامدادان نشانگر اوضاع جامعه ساسانی نزدیک به ۱۵۰ سال پیش از حمله عرب به ایران است. اینکه موبدان موبد خواهان اصلاحات دینی و اجتماعی باشد نشانگر وجود بحران در جامعه است و سرکوب این جنبش و تغییر دادن آن به اصلاحات دوران انوشیروان نشانگر باور دولتمردان به قدرت خود و کنترل بحرانها دارد که اشتباه محاسباتی را نشان میدهد.

در دور دوم پادشاهی قباد بعلت پرداخت نشدن هزینه دفاع از دربند قفقاز که سپاهیان ایران انجام میدادند تا قبایل برون مرز به داخل ایران و روم سرازیر نشوند از سوی روم پرداخت نشد. هزینه طبق قراردادی میبایست بین ایران و روم تقسیم شود. با این بهانه ایران به به روم حمله کرد و شکست سختی به ارتش روم شرقی وارد ساخت و با گرفتن خسارت قابل توجه با طلا توانست به خزانه سر و سامانی بدهد.

سپس اگرچه از مزدکیان فاصله گرفته بود اما دست از اصلاحات برنداشت و استانهای جدیدی تاسیس کرد و سازمانی را برای رسیدگی به امور بینوایان و تهیدستان پایه گذاشت. او فضا را برای مزدکیان معتدل ساخت تا دشمنانشان به آنها صدمه نزنند. همچنین مسیحیان در زمان او آزادی بیشتری یافتند. آیین مزدک که شباهت به ترکیبی از سوسیالیسم و سرمایه داری امروزی بود توانسته بود در همه جای ایران پیروانی بیابد و حتی در سرزمین های دورتر مانند عربستان.

در زمان قباد ایران بار دیگر سرزمین های گرجستان و عربستان و عمان و امارات کنونی داخل مرزهای شاهنشاهی قرار گرفت.

قباد سه پسر داشت بنامهای کاووس- ژم و خسرو. کاووس مزدکی بود و با تعصب از آیین مزدک پیروی میکرد. ژم از یک چشم نابینا بود. خسرو بیش از برادران به چشم پدر برای پادشاهی مناسب آمد و او را به جانشینی خود برگزید اما اینکار به آسانی صورت نگرفت و خسرو پس از درگیری با برادرانش در سال ۹۱ پاه به پادشاهی رسید یعنی ۱۱۱ سال پیش از حمله عرب به ایران.

خسرو که پس از چندی به انوشه روان یا انوشیروان (دارای روان جاوید) معروف شد هنوز  به پادشاهی نرسیده دست به کشتار مزدکیان زد و شاید با این روش دست کاووس برادرش را برای همیشه از رقابت کوتاه کرد. کشتن مزدک و مزدکیان اگرچه به ظاهر موفق بود اما آتش زیر خاکستری شد که سرانجام یکی از عوامل فروپاشی دولت ساسانی شد.

همسایگی ایران با روم شرقی که دین مسیح دین رسمی آن بود و آنرا تبلیغ میکردند دولت ساسانی را نسبت به مسیحیان مشکوک میساخت و آنها را تحت نظر داشتند. در زمان انوشیروان هر جنگی بین ایران و روم در گرفت با پیروزی ایران همراه بود. همچنین هپتالیان در شرق ایران برای همیشه ریشه کن شدند. در دوران او ایران که متوجه شده بود یمن بعنوان نقطه ترانزیت کالا بین هند و اروپا مورد استفاده قرار گرفته و ممکن است جاده ابریشم را که ایران از آن درآمد خوبی داشت از رونق بیاندازد را اشغال کرد و با فرماندهی وهریز (Vehriz) نامی از فرماندهان دیلمی یمن جزو قلمرو ایران شد. امپراتوری روم که راه تجارت دریایی خود را بسته دید با خاقان ترک که پس از شکست هپتالیان نیرومند شده بود اتحاد حمله به ایران را بست. خسرو انوشیروان اکنون پیر شده بود و روم زمان را برای حمله به ایران مناسب می دید اما انوشیروان شخصا فرماندهی ارتش را بعهده گرفت و ارتش روم چنان شکستی خورد که کار امپراتور به جنون و استعفا کشید. روم راهی جز صلح با ایران نداشت و مقدمات صلح هم چیده شد اما انوشیروان ناگهان درگذشت.

 

جهان در این سده

امپراتوری مایا در قاره امریکا دوران درخشان اقتصادی خود را میگذراند. در چین دولت هایی در شمال- جنوب و شرق و غرب این کشور حکومت میکردند که بیشتر اوقات در جنگ با یکدیگر بودند. پیشرفت های فرهنگی مانند ایجاد فرهنگنامه ها در چین این دوره قابل توجه است.

امپراتوری روم شرقی یا بیزانس در این سده نسبتا قدرتمند شده بود اگرچه حریف ایران نمی شد. ژوستی نیان امپراتور روم شرقی دستور تنظیم یک سری قوانین را داد تا دادگستری و گرفتن مالیات بصورت استاندارد و قوانین یک شکل درآید. اما این قوانین بویژه افزایش مالیات باعث شورشهایی شد که نیمی از پایتخت را در آتش سوزاند و باعث کشته شدن ۳۰ هزار نفر شد. ژوستی نیان پس از آن توانست دولت خود را بصورت پایدارتری نگه دارد و پایتخت را بازسازی کند. ژوستی نیان همچنین توانست شمال افریقا را تسخیر کند و حتی ایتالیا و روم را گرفت اما نتوانست آنرا نگه دارد. در ایتالیا پادشاهی لمباردها شکل گرفت و مستقل از امپراتوری روم شرقی به حیات خود ادامه داد. قدرت بیزانس یا امپراتوری روم شرقی را ایران بصورت فرسایشی کاهش میداد.

رواج مسیحیت در جزیره انگلستان در همین سده شکل گرفت که در بقیه اروپا فراگیر شده بود. در این سده پاپ گریگوری به رهبری کلیسای کاتولیک برگزیده شد. او مقررات و رسومی را ایجاد کرد که هنوز وجود دارند.  تخته نرد در ایران در این سده اختراع شد و شترنج در همین سده از هند به ایران آورده شد. در چین کاغذ توالت برای نخستین بار ابداع شد.

پیامبر اسلام در سال ۵۲ پاه در عربستان بدنیا آمد. مردی که دینی را پایه گذاری کرد که قبایل فقیر و نیمه متمدن عرب را متحد ساخت و تاریخ شرق را تغییر داد. 

 

چهره های مهم این دوره

 

قباد شاهنشاه ایران   خسرو انوشیروان شاهنشاه ایران   ژوستی نیان امپراتور روم

 

تندیس بزرگمهر- وزیر انوشیروان در اصفهان   مزدک بامدادان- اصلاح طلب بزرگ ایرانی   وهرز سردار ساسانی فاتح یمن

 

هنر و معماری در این دوره

 

انوشیروان در حال شکار   بتکده بودایی Songyue در چین   تصویری از خسرو انوشیروان

 

فرهنگ Yupian در چین   کلیسای هاگیا سوفیا در کنستانتینوپول (استانبول)   نقش انوشیروان بر بشقاب ساسانی

 

میز - تمدن مایا- مکزیک   طاق کسری- تیسفون در عراق امروز   دانشگاه گندی شاپور

 

تحلیل این دوره 

 

خسرو انوشیروان اگرچه مزدکیان را سرکوب کرد اما در باطن میدانست جامعه محتاج اصلاحات است. او نخست به تقویت دین زرتشت پرداخت. جمع آوری اوستا و رسمی کردن آیین زرتشت در سرتاسر ایران شدت گرفت. سپس تقسیمات جدید کشوری و لشکری آغاز شد. تا آن دوران ارتش ایران فرمانده واحدی بنام ایران سپاهبد داشت اما انوشیروان از بیم قدرت بیش از اندازه ایران سپاهبد ارتش را به چهار بخش تقسیم نمود: سپاهبد خاور فرماندهی سپاهیان خراسان- سیستان و کرمان را داشت. سپاهبد جنوب سپاهیان پارس و خوزستان را فرماندهی میکرد. سپاهبد شمال فرمانده سپاه آذربایگان و گیلان بود و فرمانده باختر از اراک تا کردستان و مرزهای غربی کشور را فرماندهی میکرد. این تقسیم بندی هم ممکن است یکی از عوامل بعدی در شکست ارتش ایران از عربها بوده باشد زیرا این فرماندهان احتمالا در رقابت با یکدیگر بوده اند و هنگام بحران به یکدیگر کمک موثر نمیکرده اند.

دوران انوشیروان مانند دوران بهرام گور دوران طلایی شاهنشاهی ساسانی است. کشور نسبتا از صلح برخوردار بود و راه پیشرفت را می پیمود. در دانشگاه گندی شاپور بالاترین پژوهش های علمی با استانداردهای آنروز انجام میشد. از کالبد شکافی برای آموزش جراحی تا علوم شیمی. کتاب کلیله و دمنه در زمان انوشیروان به پارسی پهلوی نوشته شد. همه اینها نشان دهنده رشد اقتصادی طبقه نوپایی بود که درخواست تغییرات داشت. جامعه ساسانی جامعه ای بود طبقاتی. اگر کسی فرزند کشاورز بود باید کشاورز می ماند و نمیتوانست به طبقه سپاهیان یا دبیران وارد شود. فردوسی در شاهنامه داستان کفشگری را می اورد که از بزرگمهر وزیر انوشیروان میخواهد به شاه پیام برساند که حاضر است بخش بزرگی از هزینه جنگ را بپردازد به شرطی که اجازه دهند پسرش دبیر شود. پاسخ انوشیروان نشانگر فکر اوست: یعنی فردا فرزند و جانشین مرا فرزند یک کفشگر آموزش دهد؟ بیشتر اشراف کشور به این طرز فکر باور داشتند و برای همین اصلاحات مزدک را سرکوب کردند اما بدنه جامعه خواهان برابری و عدالت اجتماعی بود که اصلاحات انوشیروان نمی توانست پاسخگوی آن باشد و این نارضایتی وسیعی را پدید آورده بود که مانند آتش زیر خاکستر بود. اقدامات پدر انوشیروان قباد- خودش و فرزندش هرمز همه نشانگر فشار از بدنه جامعه برای اصلاحات ساختاری است. اگر این اصلاحات بموقع انجام میشد شاید ارتش ساسانی در برابر عرب از پای در نمی آمد.

در همین زمان یعنی در سال 50 پاه در عربستان کودکی بدنیا آمد که او را محمد نامیدند. هیچکس پیش بینی نمیکرد این کودک در آینده با متحد کردن قبایل تهیدست و بدوی عرب آفریننده تحولات بزرگی در خاورمیانه و آسیای غربی شود. هنگامیکه انوشیروان پادشاه ایران درگذشت محمد 8 ساله بود.

 

شاهنشاهی ساسانی در اوج خود